ღ...ღ سايه روشن ღ...ღ
يکی بپرس , که از زندگی چه می دانيم ؟ نفس کشيدن آيا نشان زيستن است ؟ خموش , مردن ؟ يا شور و شوق پروردن ؟! چو آفتاب , به اين لحظه ها درخشيدن اميد و شادی و شور و نشاط بخشيدن مگر نه اينکه غمی سهمگين به دل داريم مگر نه اينکه به رنجی گران گرفتاريم نشاط مان را بايد هميشه , چون خورشيد , بلند و گرم در اعماق جان نگهداريم . مده به پيچک غم , آب و آفتاب و نسيم بيا دوباره به فرياد ارغوان برسيم !!! (( فريدون مشيری ))
نظرات شما عزیزان:
ممنونم. ايشاا... شما امتحانا كه هيچ، تو زندگيتون موفق باشين.
با همه آنچه در پس ذهنت برایت باقی گذاشته اند....
آدم ها تمام نمی شوند...
تقصیر برگ ها نیست... آدم ها همین اند!
نفس می دهی له ات می کنند.
دلتنگيهايم قدم بزنم
در اين خيابان
كه پر از چراغ و چشمك ماشينهاست
...نه آقايان:
مسير من با شما يكي نيست
از سرعت خود نكاهيد
من آداب دلبري را نمي دانم
ما می توانستیم عاشق تر بخوانیم
ما می توانستیم بی شک...روزی...اما
امروز هم آیا دوباره می توانیم؟
افسانه ها میدان عشاق بزرگند
ما عاشقان کوچک بی داستانیم
سلام کتی جان مرسی از نظرت وبلاگتم مطالبش زیبا بود لینکت کردم موفق باشی
وبلاگ جالبی داری
من لینکت کردم اگه دوست داشتی لینکم کن
مرسی
تا مبادا رفتنت را ببینم !
امّا…
صدای گامهایت را چه کنم…!؟
نمی بینم به غیر از دوست اینجا / خدابا این منم یا اوست اینجا . . . ؟
مرسی کتی جووون قشنگ بود
طراح : صـ♥ـدفــ |